میرم از شهر تو با یه کوله بار خاطره
دل من مونده پیشت گرچه باهام مسافره
میگذره همراه جاده یاد تو از تو خیالم
توی راه دریغ از ابری که بباره واسه بالم
توی هر گوشه این شهر دارم از عشق تو یادی
می سوزونه منو یاد دلی که به من ندادی
راه میفتم بی هدف مقصد راهو نمی دونم
کاش می شد آروم بگیرم ولی افسوس نمی تونم
کو یه قاصدک تو جاده که بشه همسفر من
من یه قصم که جدایی شده فصل آخر من
توی هر گوشه این شهر دارم از عشق تو یادی
می سوزونه منو یاد دلی که به من ندادی