یه سرنگ آلوده توی رگم پر ویروس دلتنگی و وحشت
مثل یه بچه گربه که لگد خورده خاطراتش تو کوچه ای خلوت
شرم یک حلقه ی ازدواجم که توی طاق مستراح افتاد
مث تشویش دختری دانشجو که واسه نمره خوابیده با استاد
اثر سیلی دبیر رو صورت بغض انگشت از فشار مداد
مادرم تو محرم نماز می خوند یه کسی پای تلویزیون فحش می داد
توی چت پشت یک مونیتور خسته بی کسی های خستمو بغل کردی
من تورو بو کشیدم از غم و تو امشب میرزا رو گوش می کردی
وقتی زرتشت احمق نیچه غار تنهاییشو به ادما می فروخت
یه کسی شبیه تو حوا ،من آدمی که لای ادما می سوخت